اسمم پینوکیوس میخوام آدم بشم، کاش میشد اینو یادم بدن
بابام پدر ژپتویِ نجار، کلی کار کرد ، حدودِ شصت سال
ولی هنو درگیره برای پول خونه، در حالی که پسرش هر روز تو خیابونه
برای بابام زندگی سخت، برای من فقط زنده موندن آسونه
با جینا دادیم مدرسه رو پیچ، یاد گرفتیم یاد میدن توش هیچ
شاید بپرسی تو کله ام چیست، یکم دقت کن خودت میبینی چوبی است
کلاه کج قرمز نیو اراست، تیشرت سفید به تن ، کفشا آدیداس
با گربه نره ریختیم طرحی خاص، بپیچونیم از روباهه چند تا الماس
تویِ شهر شهره بازی همه خرن و من خودمم، بار نمیبرم ، وقتی تو صف کاه و یونجه موندم من جنس تقلبی نمیخرم
پولُ کاشتم پول در اومده، هر دو بخشِ مغزم رو در اومده
از این وره شهر تا اون ور رد پام هست، خوراکمم سره صبح کله پاچه است، یک دست
میکروفون روگوش هدفون، خدام توش میگه که بیت رو حس کن
واسه هدایتم فرشته مهربون رو فرستاد، ولی رو زمین گرفتنش گشتِ ارشاد
این ینی کمک از غیب هیچی، کاغذ بشی سروکارت با قیچی
نصفش کن، نصف من نصف تو، کجاییم وسط جنگل! استپ!